07 اردیبهشت 1402
138

نویسنده در یادداشت حاضر تاکید می‌کند در جوامع همواره دوگانه‌هایی وجود دارد که می‌تواند در شرایط خاص به وضعیت دوقطبی برسند مانند دو قطبی حجاب - بی‌حجابی در این وضعیت مناسبات خصم بر روابط حاکم شده و تنظیم عقلانی مناسبات بر اساس اکثریت یعنی امر عرفی شده، راه حل خروج از مناسبات تخاصمی و آنتاگونیسم است.

در نهایت اکثریت خود را تحمیل می‌کند

با فوت مهسا امینی و گسترش اعتراضات در کشور، کلمه «دوقطبی» شدن تقریبا به عبارتی بسیار پرتکرار تبدیل شده است. فارغ از تعریف دقیق آن، در تعریفی متداول، دوقطبی شدن، صورت وضعیتی است که جامعه به دو طیف نسبتا برابر در حوزه آرایش سیاسی تقسیم شده که گفتمانی متخاصم را پی می‌گیرند و گفتمان‌های میانی و میانجی، قادر به تامین نطرات هیچ کدام از دو طیف حاضر نیستند. هرچند به‌دلیل اعراض نهادهای حاکمیتی در پایش و آمارگیری در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مطلع کردن مردم از نتایج چنین سنجش‌هایی، وزن طیف‌ها مشخص نشده و به دو قطبی تعریف کردن امور، اکتفا می‌کنند، اما نکته جالب آن‌جاست که هر دو طیف نسبت به این دو قطبی شدن انذار داده و راه‌حل را هم در اعمال نگاه طیف خود می‌دانند.

این‌که در جوامع، مسائلی وجود داشته باشد که خواست بخشی از جامعه با بخش دیگر در تقابل قرار بگیرد، امری بدیهی و ناگزیر است. وجود چنین دوگانه‌هایی طبیعی است؛ دوگانه‌هایی چون مردان و زنان، سفیدپوستان و سیاهپوستان، سوسیالیست ها و کاپبیتالیست ها، مذهبی ها و غیر مذهبی ها، شیعه و سنی، فارس وغیرفارس. مردان می‌خواهند برزنان سیطره داشته باشند، سفیدان بر سیاهان. جامعه در سیر رشد تکویتی و منطقی خود تلاش می کند که این دوگانه‌ها را به‌نفع عقلانیت حل کند. یکی از راه‌های حل مسئله هم مراجعه به آرای اکثریت و به روش‌های دموکراتیک است. به این ترتیب اقلیت، با پذیرش نطر اکثریت کوتاه می آید. اما «دوگانه»ها وقتی به «دو قطبی شدن» می‌رسد که هواداران دو سر دوگانه‌ها به نسبت تقریبا برابر در آرایش سیاسی می‌رسد. این وضع نظم جامعه را تا رسیدن به یک راه حل مبتنی بر مرضی الطرفین، تهدید می‌کند. چرا که اقلیت وزنی تقریبا برابر با اکثریت دارد و این حل مسئله را برای تصمیم‌سازان سخت می‌کند. این شکنندگی رای اکثریت در برابر اقلیت، همیشه امکان جابه‌جایی این دو را در خود داشته و توان برای برنامه‌ریزی بلند مدت را سلب کرده ودر کنار آن بخش بزرگی از جامعه همیشه ناراضی می‌ماند. اما خطر جدی‌تر دوقطبی شدن رسیدن به‌فضایی آنتاگونیستی (خصومت و دشمنی) است. حالتی که دو طیف یک‌دیگر را تحمل نکرده و این آمادگی را دارند جنگ را به‌سطح جامعه بکشانند.

امروز در کشورمسائلی چون حجاب اجباری، برجام و سیاست خارجی به دوگانه‌هایی تبدیل شده که اگرچه به‌دلیل نبود سنجه‌های قابل اتکا نمی‌توان به‌دقت از دوقطبی شدن آنان سخن گفت، ولی باتوجه با منادیان هر کدام از گفتمان‌ها و اوزان آن‌ها در انتخابات‌های متعدد انجام شده، می‎توان به وزن آنان در جامعه پی برد. اما آنچه زنگ خطر است این است که این جنگ کلامی گفتمانی به درگیری در سطح جامعه کشیده شده و مردم در برابر مردم به زدوخورد بپردازند. نمایندگان هر دو گفتمان از خطر دو قطبی شدن می‌گویند.

یک طرف از سو استفاده دشمن انذار می‌دهد، یک طرف اما خطر آنتاگونیستی شدن و تقابل فیزیکی را هشدار می‌دهد و هردو از طرف مقابل می‌خواهند که از ادامه وضع بهراسد چرا که خود را گفتمان غالب می‌داند. یک طرف می‌پذیرد که به آرای مردم مراجعه شود و نظر اکثریت پذیرفته شود اما طرفی که با وجود انتخابات‌های برگزار شده از اقلیت بودن خود مطمئن است وزن مردمی کم‌تر خود را به اضافه قدرت سخت کرده و آن را مساوی با وزن بیشتر مردمی طرف مقابل کرده و از دو قطبی شدن می‌گوید که اگر از وزن مردمی خود مطمئن بود، در مراجعه به نظر مردم لحظه‌ای تردید نمی‌کرد.

در نهایت، اکثریت نظر خود را تحمیل می‌کند و این یعنی پویایی فرهنگی. تغییرات فرهنگی در جوامع از طریق همین تنازع دوگانه‌ها شکل می‌گیرد و سنگین وزن‌ها، برندگان این جنگ‌های گفتمانی‌اند. اما این‌که در این تنازع، چه فضیلت‌ها و نقاط قوت و اتکا برای جامعه هم دچار اضمحلال شوند یا حتی به رذایل تعبیر شوند خطر جدی‌تر جنگ افکار است. جامعه ما از برخورد با پوشیدن چکمه و تبرج، به برخورد با بی‌حجابی رسیده است و در این مسیر چه میزان از سرمایه اجتماعی و اعتماد همدلی و همراهی از میان رفته نکته‌ای مغفول است. بهترین راه در چنین شرایطی برخورد توام با مداراست. همان‌گونه که رهبری هم در نماز عید فطر تاکید کردند.

*روزنامه‌نگار

۲۱۶۲۱۶


https://gorganema.ir